سفر در خواب برای من تجربهای بود از گم شدن در لایههای تو در توی روایت. استعارهها یکی پس از دیگری میآمدند و من، در تلاش برای یافتن یک خط داستانی مشخص، گاهی آن را از دست میدادم. شاید این همان ویژگیای باشد که کتاب را هم جذاب و هم چالشبرانگیز میکند؛ بستگی دارد که چطور به آن نگاه کنم.
حین خواندن، مدام حس میکردم که قرار نیست این کتاب را با وسواس دنبال کنم. شاید بهتر بود که اجازه میدادم متن، خودش مرا ببرد—بدون تلاش برای گرهگشایی از هر استعاره یا یافتن یک مسیر مشخص. انگار این کتاب را باید "بار دیمی" خواند، رها و بیتکلف، تا بتوان از فضای شاعرانه و رازآلود آن لذت بیشتری برد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر