سیاه نمیپوشم با این که دلنگرانم
سیاه نمیپوشم با این که اندوهگینم در درگذشت فرزندان
امروز سفید میپوشم که میدانم این شروعی است زیبا،
آغازی است شکوهمند،
پایان راهی دراز،
سفید میپوشم که این راهی است روشن
سفید میپوشم که میدانم،
آنهایی که رفتند و من و تو را تنها گذاشتند،
نه از برای این رفتند که غمی بر دل من و تو بگذارند،
از برای این رفتند که بذر امیدی در دل من و تو بکارند،
از برای این رفتند که روزهای روشن آینده را به من و تو نوید دهند،
آنهایی که رفتند برای سفیدبختی من و تو رفتند
سیاه نمیپوشم و به آیندهای پاک که رها از هرگونه عزایی است امید دارم
سیاه نمیپوشم که با پوشیدنش روح خودم را اندوهگونه خواهم نمود
سیاه نمیپوشم که نمیخواهم در این شرایط، سختیهای زندگی بر من چیره شوند
سیاه نمیپوشم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست
سفید میپوشم و آرزو میکنم .
با سفیدی به جنگ کسی میروم که همهی ذهن و خیالش خرافاتی است سیاه گونه
با سفیدی پاک میشویمشان و کنار میگذارمشان، که به سیاهدانی تاریخ بپیوندد
سفید میپوشم و همیشه شادم، حتی در غم از دست دادن
سفید میپوشم و همیشه خندانم
که همین شادی و خندان بودنم هست که مرا به پیروزی میبرد
آخرش كدوم يكي رو ميپوشي؟
پاسخحذف