۱۳۸۳/۱۱/۴

دوست من

دوست دارم دوست داشته شدن را
دوست دارم دوست داشتن را
دوست دارم دوست را

در اين دنياي بي پايان
در اين دنياي بي‌ آغاز
کسي آيا بوده شايد،
که داشته باشد دوست مرا ؟

در اين دنيا اگر هم هست ، از روي ريا
هست
نه از روي آب بودن، حباب بودن ، از روي صفا نيست

در اين دنيا،‌ کسي هم نيست
از اين جماعت پرپر شده
در ظواهر گرفتار شده
که براستي مرا دوست بدارد

دوستي اگر درستي نباشد
ننگي است داغ تر از
مادري داغ فرزند ديده
داغ‌تر ز نيايي
داغ نوه‌اش ديده
داغ‌تر ز کوروشي
سرخ شدن تخت جمشيد زرين را ديده

دوست ، اين سخن زيبايي
با معنايي اهورايي
بدان که
هميشه در قلب من مي‌ماني

۱ نظر:

  1. چون خود واژه ی "دوستی" از اون چیزایی است که برای من خیلی مهم بوده و هست با این شعرت خیلی حال کردم...

    پاسخحذف