باز هم ايدههاي من و آنطوري که ميخواستم اجرا نشدن اين دفعه ديگر گفته بودم که کاري ندارد براي من که بتوانم با حمايت کانون دانشجويان زرتشتي به يک فعاليت فرهنگي بپردازم،زماني که فکر کردم کلي از بچهها را ميشناسم وميتوانم که با ياري آنها به فعاليت اصولي خود در اين زمينه جنبه عمل بپوشانم ، فعاليتي که فکر کنم در کنار نام کانون بسيار گرانبها ميباشد، نه اين که نام کانون از آن بها بگيرد، نه بلکه کانون در کنار آن از محيطي صرفا تفريحي تبديل به محيطي آموزشي هم ميشود، محيطي که ديگر تنها مسايل هماهنگي، نحوه همکاري با ديگران، نحوه مديريت و برخورد با بقيه را براي تجربه کردن نخواهد داشت، محيط کانون که فاقد از فعاليتهاي آموزشي در راستاي اعتلاي دانش دانشجويانش بود، تبديل به محيطي خواهد شد که دانشجويان زرتشتي براي کسب مهارتهاي فردي در زمينه دانشگاهي به فعاليت خواهند پرداخت، روشهاي نوين تحقيق و جستجو را با يکديگر تبادل خواهند کرد و براي پيشي گرفتن از يکديگر در ياري رساندن به هم کوتاهي نخواهند کرد چون ميدانند که جامعه زرتشتي، جامعهاي نبوده که بتواند بدون پشت يکديگر بودن دوام آورده باشد.
خودمان را گول نزنيم، فعاليتهايي که در کانون انجام ميشود بسيار براي انساني که تا حالا در يک محيط بسته درس خوانده ( و شايد هم نخوانده ) و کنکور قبول شده و حالا
ميخواهد به دلايلي روابط اجتماعي بهتري با ديگر همدينانش داشته باشد و يا بعد از رفتن به دانشگاه تازه ميفهمد که آش دهنسوزي نبوده و حالا فرصت کارهايي را که ميخواهد بکند و پيدا نميکند در کانون ميتواند پيدا کند، نيکو و مفيد است ولي تا به حال به اين فکر کرديد که فعاليتهاي آموزشي آن تا حالا چه بوده است ؟
تا آنجايي که من به خاطر دارم مربوط ميشود به برگزاري کلاسهاي ديني براي پيشدانشگاهيان ( که خودم هم يک سال همين کار را انجام ميدادم ) و يا برگزاري کلاس
فتوشاپ، office و . . . ، من که اسم اينها را نميگذارم فعاليت آموزشي دانشجويي.
تنها يادم ميآيد يک فعاليت را که بسيار از آن استقبال کردم وقتي که سال سوم راهنمايي بودم و آن هم برگزاري امتحان رياضي توسط آرش آذرمي بود که بسيار براي من
جالب بود و يا در ادامه که برگزاري کنکورهاي آموزشي مه فکر کنم آخرين دفعهي آن بازميگردد به 4 - 5 سال پيش.
شما خودتان را جاي يک فرد ناهمدين ما بگذاريد وقتي بهش ميگويي دارم ميروم کانون دانشجويان زرتشتي، شايد بتوانم به جرات بگويم که بيش از 85 درصدشان به سختي به ذهنشان خواهد رسيد که مهمترين کاري که کانون انجام ميدهد برگزاري جام جانباختگان است. شايد بگوييد همهجاي ايران همين است يکي اسمش را گذاشته انجمن حمايت از ايدز و دارد در واردات کامپيوتر فعاليت ميکند، ولي اين که نشد جواب، درست ؟
شايد هم من خيلي بيش از اين از يک جامعه انتظار دارم، شايد اصلا آدمها طوري آفريده شدهاند که يک کم بتوانند با هم همکاري کنند و اگر بخواهند زياد باشد، . . .
خيلي از ايدههاي من ( يا حداقل زمينه علاقه من در کانون ) به باد رفت : 1- سايت کانون که هنوز که هنوزه راه نيفتاده، با اين همه دانشجو فعال در زمينه کامپيوتر در
کانون آخر براي ثبت نام Domain به همراه دبير محترم همراه شديم (البته منتي و افتخاري براي من بود ) 2-سيدي کلوپ که تنها به ايدهاي فکر کنم بسنده شد و بسياري از طرحهاي آن که به راحتي قابل اجرا بود به دليل اين که توسط ديگران اجرا شد از بين رفت. 3- مسالهي همايش دانشجويي بود که چشم من آب نميخورد که به يک بحث ساده خاتمه پيدا نکند.
زياد حرف زدم باقياش باشه براي بعد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر