من از تبار خورشيد
من ز نسل رستم
من از خاک ايران
در پي جنگم
نه از براي ويراني
همچنين از براي داغاني
که پس از آن نيرنگ است و کينه
که از برايش دلي ميخواهد بيسينه
در پي جنگي با که،
آن نيز نميدانم، که همهاش در جنگيم
که از براي آبادي، که از براي آزادي
و در اين پر تلاطم راهم
ز ظلمت نيز مرا ياريدند
همي فهميدم، چه ظلمتها که بسي روشنتر از هر نوري است
من از تبار خورشيد
تو از تبار باران، هميشگي خروشان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر